نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن
لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
پ.ن: اولین روز فعالیتم در کلاس به صورت رسمی.
شدم آموزگار پایه دوم
خدایا! کمکم کن